• .
  • .
  • .

 

sddsdsd

ویژه نامه مناسبت های دهه آخر صفر؛  رحلت پیامبر اسلام (ص)، شهادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت علی بن موسی الرضا (ع)

 غمنامه‌ی رحمت

 رحلت پیامبر(ص)

 سلام زيارت

سلام بر تو اى رسول خدا، سلام بر تو اى خليل خدا، سلام بر تو اى خبر دهنده از طرف خدا، سلام بر تو اى برگزيده‏ى خدا، سلام بر تو اى رحمت خدا بر خلق، سلام بر تو اى مختار خدا از بندگان، سلام بر تو اى دوست خدا، سلام بر تو اى نجيب و شريف‏ترين خلق نزد خدا، سلام بر خاتم پيغمبران خدا... همانا با اهل ايمان با كمال رأفت و با كافران در نهايت شدّت بودى... ستايش خداى را كه بواسطه‏ى تو ما را از مهلكه نجات داد و از ظلمت و گمراهى به نور هدايت تو رهانيد...

(زيارت حضرت رسول‏(ص) از بعيد، مفاتيح الجنان)

** احاديث معصومين‏(ع)

امام صادق‏(ع):

به خدا قسم او -رسول خدا(ص)- سرور تمام مخلوقات بود و خداوند موجودى را نيافريده كه بهتر از محمّد(ص) باشد.

(الكافى ج 1، ص 440 )

** برخى وقايع مهم روز 28 صفر

* رحلت رسول خدا(ص)

پيامبر اكرم‏(ص) در سال 11 قمرى در سن 63 سالگى رحلت نمودند.

* آغاز امامت امير المؤمنين‏على‏(ع)

اولين روز امامت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب‏(ص) بوده و زيارت آن حضرت در اين روز مستحب است.

* آغاز غصب خلافت

اولين روز غصب ظالمانه‏ى خلافت و خانه نشين كردن اميرالمؤمنين‏(ص) و شكستن بيعت روز غدير توسط اهل سقيفه‏ى بنى ساعده است.

*شهادت امام حسن مجتبى‏(ع)

در اين روز در سال 50 ه،ق امام حسن مجتبى‏(ع) به شهادت رسيد، بنابر قولى، شهادت آن حضرت در 7 صفر واقع شده است.

جعده دختر اشعث بن قيس با زهرى كه معاويه براى او فرستاده بود، آن حضرت را مسموم كرد. معاويه همراه با زهر، صد هزا درهم فرستاد و وعده كرد او را به عقد يزيد در آورد، ولى به وعده‏ى خود عمل نكرد.

** فضيلت زيارت

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:

"هر كس بعد از رحلت من، مرا زيارت كند گويى مرا در زمان حياتم زيارت كرده است."( بحار ج 74، ص 100)

"هر كس در حال حيات و پس از وفاتم مرا زيارت كند، روز قيامت در همسايگى (و پناه) من خواهد بود."( تهذيب، ج 6 ص 3)

"هر كس به زيارت من بيايد، در روز قيامت شفيع او باشم" (الغدير، ج 5 ص 93)

رسول خدا(ص) در جواب سؤال امام حسن مجتبى‏(ع) كه پرسيده بود: پدر جان! پاداش كسى كه شما را زيارت كند چيست؟ فرمود:"فرزندم! هر كه زنده و مرده‏ى مرا يا پدرت يا برادرت و خودت را زيارت كند، بر من است كه در روز قيامت ديدارش كنم و او را از گناهانش نجادت دهم."( كامل الزيارات، ص 114)

* توطئه سران قريش براى كشتن پيامبر(ص)

در روزهاى آخر ماه صفر سال سيزدهم بعثت، چهل نفر از سران قريش در "دار النّدوه" كه محل اجلاس اعيان و اشراف قريش بود، جلسه‏اى تشكيل داده و تصميم گرفتند كه رسول خدا(ص) را به طور جوانمردانه به قتل برسانند.

از سوى ديگر جبرئيل اين خبر را به پيامبر(ص) رسانيد و على‏(ع)در بستر ايشان خوابيد. خداوند متعال در فضيلت اميرالمؤمنين‏(ع)اين آيه را نازل فرمود:

پيامبر(ص) به سوى كوه‏هاى اطراف مكه رفت و در غار ثور پناه گرفت و پس از سه روز به سوى مدينه هجرت نمود.

وقوع ليلة المبيت و آغاز هجرت پيامبر(ص) را برخى از مورخان، در شب آخر ماه صفر و برخى ديگر در شب اوّل ماه ربيع الاول ذكر كرده‏اند.

** آمدن ملك‏الموت و جبرئيل بر بالين پيامبر(ص)

از ابن عباس روايت شده، پيامبر خدا(ص) در بستر بيمارى خوابيده بودند كه ناگاه از هوش رفتند.

در اين هنگام شخصى در خانه‏ى آن حضرت را زد، حضرت‏زهرا(س)پرسيد: كيستى؟

پاسخ داد: من مردى غريب هستم و آمده‏ام از پيامبر خدا(ص) سؤالى بپرسم، آيا به من اجازه مى‏دهى كه نزد آن حضرت بروم؟

حضرت زهرا(س) فرمود: خداوند تو را رحمت كند، پيامبر خدا(ص) بيمار است و در بستر خوابيده و با اين حال نمى‏تواند پاسخ تو را بدهد.

او رفت، اما بعد از گذشت زمانى بازگشت، در را زد و گفت: غريبى اجازه مى‏خواهد كه خدمت پيامبرخدا(ص) برود، آيا به غريبان اجازه مى‏دهيد؟ در اين هنگام بود كه پيامبر خدا(ص) به هوش آمدند، چشمان مبارك را باز كردند و فرمودند: فاطمه‏جان! مى‏دانى اين شخص كيست؟

حضرت فاطمه‏ى زهرا(س)عرض كرد: نه، اى پيامبر خدا.

رسول خدا(ص) فرمودند: اين شخص، پراكنده كننده‏ى جمعيت‏ها و درهم شكننده‏ى لذت‏ها است. اين شخص، فرشته‏ى مرگ است كه قبل از من از كسى اجازه نخواسته و بعد از رحلت من نيز از كسى اجازه نخواهد گرفت، و به خاطر كرامتى كه نزد خداوند دارم، از من اجازه‏ى ورود مى‏خواهد. به او اجازه بده داخل شود.

حضرت فاطمه‏ى زهرا(س)فرمودند: وارد خانه شو! خداوند تورا رحمت كند.

آن شخص همانند نسيم وارد خانه شد، به اهل بيت پيامبر خدا(ص) سلام كرد؛ السلام على اهل بيت رسول اللَّه.

در اين هنگام، پيامبر خدا(ص) به اميرالمؤمنين على‏(ع) وصيّت كرد كه در مقابل اهل جور و ستم صبر پيشه كند و حضرت زهرا(س)را به او سپرد و فرمود كه قرآن را جمع آورى نما و قرض‏هاى مرا ادا كن و بدن مرا خودت غسل بده و بر دور مزارم ديوارى بساز و از حسن و حسين‏عليهما السلام محافظت فرما.

جبرئيل نازل شد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! آخرت براى شما از دنيا بهتر است، و خداوند متعال در آخرت از قرب و كرامت و منزلت و شفاعت آن قدر به تو خواهد داد كه خوشنود گردى و ملاقات خداوند متعال براى تو بهتر است از بقاى دنيا.

** فاطمه‏(س)بر بالين پيامبر خدا(ص)

حضرت على‏(ع) سر آن حضرت را به دامن گرفت، آنحضرت از حال رفت، فاطمه‏(س)خود را بر آنحضرت افكند و به روى او نگاه مى‏نمود و نوحه و گريه مى‏كرد.

رسول خدا(ص) چشمش را باز كرد و به او اشاره كرد كه نزديك بيا، فاطمه‏(س)نزديك رفت، پيامبر(ص) آهسته به او سخنى گفت كه روى فاطمه‏(س)از آن سخن شكوفا شد، سپس جان رسول خدا(ص) قبض گرديد.

در حديث آمده: به فاطمه‏(س)گفته شد، آن سخنى كه پيامبر(ص) آهسته به تو گفت چه بود كه موحب خرسندى تو گرديد؟

فرمود: پيامبر(ص) به من خبر داد كه من نخستين نفر از اهل بيت او هستم كه به او ملحق مى‏گردم، و بعد از او چندان نمى‏گذرد كه به آن حضرت مى‏پيوندم، اين مژده موجب از بين رفتن اندوه من گرديد.

** حسن و حسين‏عليهما السلام بر روى سينه‏ى پيامبر(ص)

مرحوم صدوق از ابن عبّاس روايت كرده: در آن هنگام -كه پيامبر در بستر بيمارى بودند- حسن و حسين‏عليهما السلام با ديده‏ى گريان، صيحه زنان وارد خانه شدند و خود را بروى رسول‏خدا(ص) افكندند، على‏(ع) خواست آنان را از آن حضرت جدا سازد كه پيامبر خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: اى على! بگذار من آنها را ببويم و آنها مرا ببويند، من از ديدار آن‏ها توشه بر گيرم و آنها از ديدار من توشه برگيرند، آگاه باش كه اين دو نفر، بعد از من ستمها خواهند ديد و با ظلم كشته خواهند شد.

سپس سه بار فرمود: خدا لعنت كند كسانى را كه به اين دو نفر ظلم كنند.

در مثيرالاحزان روايت است كه: رسول خدا(ص) در هنگام احتضار، حسين‏(ع) را به سينه‏اش چسبانيد و عرق حسين بر جدّش مى‏ريخت و آن حضرت در آن حالت فرمود:

"مرا با يزيد چه كار، خداوند در آن بركت قرار ندهد، خدا يزيد را لعنت كند."

پس حالت غشى عارض شد و بعد از مدتى طولانى، هنگاميكه حضرت به هوش آمد، شروع كرد به بوسيدن حسين‏(ع) و اشك او جارى بود

حسين‏(ع) عرض كرد: اى پدر براى چه گريه مى‏كنى؟

رسول خدا(ص) فرمود: اى پسرم!جاهاى اصابت شمشيرها بر بدن تو را مى‏بوسم و همانا مى‏بينم آنروزى را كه به سوى تو تيرى اصابت مى‏كند و تو از اسب خود بر زمين مى‏افتى و مظلوم و تشنه به شهادت مى‏رسى.

سپس پيامبر(ص) فرمود: »همانا بين من و قاتل تو موقفى در پيشگاه خداوند خواهد بود.

** ماجرای غم انگیز شهادت و تدفین امام مجتبی (ع)

شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه‌ی اسلامی در کتاب "الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد" خود که به "الارشاد" معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن (ع) می‌نویسد:معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که:

من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه (امام) حسن (ع) را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد.جعده خواست معاویه را عملی کرد و امام (ع)را مسموم ساخت. معاویه خوشخدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد.

پس از شهادت امام حسن (ع)جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند: ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند. (الإرشاد ج‏2 ص 16)

زمانی که لحظه‌ی شهادت امام حسن (ع)نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی (ع) را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت:

اى برادر! به زودى از تو جدا مى‏شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل مى‏گردم. مرا مسموم کردهاند و امروز پاره‌ی جگرم در میان تشت افتاد؛ می دانم چه كسى این جفا را بر من كرده و این ظلم از كجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم كرد؛ ولی سوگند به حقى كه بر تو دارم از تو می خواهم که این پیش‏آمد و مرتكب آن را تعقیب مكن و منتظر قضای الهی درباره‌ی من باش.

هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و كفن كن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ كنار مزار جدم رسول خدا (ص)ببر تا تجدید عهدى كنم. سپس مرا به سوی قبر جده‏ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاك بسپار.

سپس فرمود:به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مى‏خواهى مرا در كنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم مى‏آیند و مقابلتان می ایستند. اكنون به تو سفارش مى‏كنم براى خاطر خدا سعى كن در پاى جنازه‌ی من، خونی ریخته نشود.

پس از آن درباره‌ی خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین (ع)وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین (ع)هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن (ع)به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین (ع)وصیت فرمود.

بعد از آنکه امام حسن (ع)چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین (ع)، برادر را غسل داد و كفن كرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا (ص) ببرد.

"مروان" و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته‌ی او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا (ص) به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.

همین‌که امام حسین (ع)بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا(ص) کرده باشد؛ طرف مقابل در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آن‌ها شدند. مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و و با جمله "وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ"؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.

نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:

"برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا (ص) به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا(ص) شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد به خاک می سپاریم.

مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا(ص) دفن کنیم، تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این كار را دیگران كردند و بدون اذن آن حضرت (ص) به خانه اش وارد شدند.

امام حسین (ع)فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود كه در پاى جنازه‌ی او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند.شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شكستید و شرائط آن را باطل ساختید.

آنگاه جنازه‌ی مظلوم امام مجتبى (ع)را به طرف بقیع برده و در كنار قبر جده‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند. (همان ص17-19)

** شعر سوگ

** دلشکسته

تو را ملول و پریشان و خسته می بینم

کنار بستر خود دل شکسته می بینم

به دوش توست پس از من رسالتی سنگین

چرا وجود تو را سخت خسته می بینم

تو نور چشم منی، دخترم! تو را چون ماه

میان هاله ای از غم، نشسته می بینم

بهار باغ من! ای عمر تو چو گل کوتاه

کتاب عمر تو را زود بسته می بینم

اگر چه غرق غمی، چون غمت غم دین است

تمام عمر کمت را خجسته می بینم

هر آن چه را که پس از این وداع خواهی دید

ز پشت دیده‌ی در خون نشسته می بینم

میان دود و شرار و هجوم اهل ستم

تو را صنوبر پهلو شکسته می بینم

تمام جان "وفائی" ز ناله پُر شده است

که بند بند دلش را گسسته می بینم

"سید هاشم وفایی"

**شرمنده‌ام

از تو گفتم باز با چشمانِ تر ، شرمنده ام

گفتم از داغ دل و خون جگر ، شرمنده ام

دلشکسته ، فصل داغت را گشودم پیش رو

دل ندارم تا بگویم بیش تر ، شرمنده ام

محشری بر پاست ، از بیدار باش داغ تو

از قیام سرخ تو ، من بی خبر ! شرمنده ام

آرزو دارم برقصم سرخ ، در بزم غمت

لهجه ام زرد است اما ، کو جگر ؟ شرمنده ام

گفتن از داغ تو شوخی نیست ، باید داغ دید

من ندارم داغ اما بر جگر ! شرمنده ام

کاش فارغ بودم از سنگینی خواب زمین

با غمت ای کاش بودم همسفر ، شرمنده ام

ای شهید عشق ! قلب رو سیاهم را ببخش

از تب عشقت ، نگشتم شعله ور ، شرمنده ام

کاش می فهمید روحم لهجه ی داغ تو را

تا بگرید چشم شعرم بیش تر ... شرمنده ام

"رضا اسماعیلی"

** پیامک تسلیت

سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى‌گریم.

*

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است

تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

*

سلام، غریب تر از هر غریب!

سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!

سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!

سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!

سلام، امام غریب من!

*

فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!

*

به گل‌ها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.

*

اى کریم اهل بیت (ع) قلب اندوهگینمان در عزایت ، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم.

*

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.

*

ای کریم آل طه ! بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.

*

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.

*

ای کریم آل طه ! باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟

*

در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.

*

ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.

*

یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.

*

ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.

*

یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.

ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)

** سلام زيارت

"سلام بر امام رئوف و مهربان، همان كه گريه كنندگان روز عاشورا را به هيجان آورد، سلام بر فرياد رس ستمديدگان، سلام بر ماه ماهها، سلام بر پرچمهاى بلند و كسى كه دلهاى شيعيان از غربتش تا روز قيامت شكسته است، سلام بر كسى كه قبل از شهادت به اهل و عيالش امر فرمود تا برايش نوحه سر دهند"

(زيارت آفتاب، زيارت جواديه‏ى امام رضا(ع)- ص 79)

امام رضا(ع)فرمودند:

من مظلومانه با سمّ به شهادت مى‏رسم هر كس در حالى كه حق مرا مى‏شناسد زيارتم كند خداوند گناهان گذشته و آينده‏ى او را مى‏بخشد.(زيارت آفتاب، ص 32)

** كرامات رضوى

* شفاى چشم كنيز

دعبل خزاعى شاعر متعهد و آگاه، وقتى قصيده‏ى خود را حضور امام رضا(ع)خواند و سپس تقاضاى لباس از آن حضرت براى تبرك نمود، امام رضا(ع)يكى از لباسهاى خود را به او دادند.

دعبل از خراسان به وطن خود - شوش - برگشت، او كنيزى داشت كه از ناحيه‏ى چشم دچار عارضه شده بود و پزشكان قادر به معالجه‏ى او نبودند.

دعبل، لباس حضرت رضا(ع)را به چشم كنيز كشيدو چشم او را با قسمتى از آن لباس بست، هنگام صبح، متوجه شد كه چشم آن كنيز شفاء يافته و به بركت حضرت رضا(ع)بهتر از قبل بيمارى گشته است.

* شفاى نا بينا به لطف حضرت رضا(ع)

از مقام معظم رهبرى، حضرت آيةاللَّه العظمى خامنه‏اى - مدظله‏العالى - نقل شده است كه فرموده‏اند؛ در مسجد مرحوم پدرم، فردى مكبّر نماز بود به نام كربلايى رضا و نابينا بود، دختر بچه‏اى داشت كه دست او را مى‏گرفت و به مسجد مى‏آورد، به خاطر دارم در سالهاى 1334 يا 1335 ه.ش. بود كه يك شب تابستان، به مرحوم پدرم گفتند كربلايى رضا شفا گرفته است قضيه‏ى شفا پيدا كردن او از اين قرار بود كه سالها گذشته بود و دختر او بزرگ شده بود و مثل هميشه با كربلايى رضا به مسجد مى‏آمد، ظاهراً يكى از شاگردهاى كسبه بازار به آن دختر اهانت و جسارتى كرده بود، اين مسئله براى كربلايى رضا گران آمده بود، دلش شكسته بود و رفته بود در بازار، رو به حرم مطهّر امام‏رضا(ع)نموده و به آن حضرت شكايت كرده بود كه، چشم من نمى‏بيند و به دختر من اهانت مى‏كنند، به لطف حضرت‏(ع)بينا شده بود.

** توسّل به امام رضا(ع)

مرحوم آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حق شناس فرمودند: طبق گفته‏ى بعضى از موّثقين، در يكى از كوچه‏هاى مشهد، سگى بچه آورده و موجب مزاحمت اهل آن جا شده بود، فردى بچه‏هاى آن سگ را جمع كرده و به خارج شهر مى‏برد، آن شخص اظهار كرده بود؛ در عالم رؤيا، مى‏خواستم به حرم حضرت ثامن الحجج‏(ع)مشرّف شوم، كسى آمد و به من گفت كه حضرت رضا(ع)فرموده‏اند:

امشب اجازه تشرّف به حرم ندارى، عرض كردم: چرا؟ پاسخ دادند: به جهت اينكه آن سگ را از بچه هايش جدا كردى، آن سگ بچه‏هاى خود را از ما طلب مى‏كند.

از خواب بيدار شدم به طرف سگ روانه شدم، ديدم سگ درست سر خود را به طرف حرم كرده و زوزه مى‏كشد، بلافاصله به خارج شهر رفته و بچه‏هاى آن سگ را به محلشان بازگردانم.

** فضيلت زيارت

رسول خدا(ص) فرموده‏اند:

بزودى پاره‏اى از تن من در سرزمين خراسان مدفون مى‏گردد، هيچ مؤمنى به زيارت او نرود جز آنكه خداى عزّوجل، بهشت را براى او واجب و آتش دوزخ را بر وى حرام كرده است.( بحار ج 44 ص 278 )

حضرت رضا(ع)فرمودند:

هر كس مرا با دورى راه زيارت كند-از راه دور به زيارت من آيد-در روز قيامت در سه جا به يارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتي هاى آن حال نجات دهم: اوّل، در آن هنگام كه نامه‏هاى اعمال از جانب راست و چپ پخش مى‏شود. دوّم، در آن هنگام كه از صراط مى‏گذرد. سوم در آن وقت كه به پاى ميزان عمل مى‏رسد و عمل او را بررسى كرده و مى‏سنجند.(ترجمه‏ى كتاب‏ القطرة - ج 1 - ص 628)

از على بن مهزيار روايت شده است كه گفت: به ابوجعفر امام جواد(ع)عرض كردم:فدايت گردم، زيارت حضرت رضا(ع) افضل است يا زيارت ابى‏عبداللَّه‏الحسين‏(ع)؟

فرمودند: زيارت پدرم افضل است، و اين بدان جهت است كه اباعبداللَّه‏الحسين‏(ع)را تمامى مردم مسلمان از سنّى و شيعه زيارت مى‏كنند ولى پدرم را جز جمعى از خواصّ شيعيان زيارت نمى‏كنند.(عيون الاخبارالرضاعليه السلام، ج 2 ص 644)

** وداع امام رضا(ع)هنگام خروج از مدينه

زمانيكه امام رضا(ع) قصد خروج از مدينه به سمت طوس را داشتند، فرزندان و اهل و عيال خود را جمع كرده و آنان را به گريه بر خود امر نمودند و آن حضرت فرمودند: بدرستيكه من دوست مى‏دارم شنيدن صداى گريه‏ى شما را بر خود، همانا من از اين سفر بازنمى گردم و هيچ يك از شما نيست بر سر بالينم كه هنگام مرگ برايم گريه نمايد.(منتهى الامال - ص 891)

* مسموم شدن حضرت رضاعليه السلام

امام رضا(ع)به اباصلت فرمود: فردا من بر اين فاجر فاسق –مأمون- وارد مى‏شوم، اگر با سر برهنه بيرون آمدم با من سخن مگو.

اباصلت مى‏گويد: فرداى آن روز، امام لباس بيرونى خود را پوشيد و در محراب عبادتش نشست و در انتظار بود كه ناگهان غلام مأمون آمد و به امام گفت: امير مؤمنان شما را خواسته هم‏اكنون خواسته‏ى او را اجابت كن!

امام عبا و كفش را پوشيد و برخاست و به خانه‏ى مأمون روانه گرديد و من پشت سرش رفتم تا اينكه امام‏(ع)نزد مأمون رسيد، ديدم مقدارى انگور و ميوه‏هاى ديگر در جلوى مأمون است و در دست مأمون خوشه‏ى انگورى بود كه قسمتى از آن را خورده بود و قسمتى از آن باقى مانده بود كه به حضرت داد و از طريق آن امام را مسموم نمود.

امام در حاليكه سرش را پوشانده بود -عبا بر سر افكنده بود-بيرون آمد، من طبق سفارش قبل امام، با او سخن نگفتم تا وارد خانه‏اش شد و فرمود: در را ببند، در بسته شد، سپس به بستر خود خوابيد و من در حياط خانه، غمگين و ناراحت ايستاده بودم، ناگهان جوان خوش سيما كه صورتش مانند ماه مى‏درخشيد و بسيار به حضرت رضا(ع)شباهت داشت وارد شد، گفتم: جوان از كدام در وارد شدى؟ من كه درها را بسته بودم، فرمود: آن كس كه مرا از مدينه بدين‏جا آورد، از درهاى بسته هم وارد نمود، گفتم شما كيستيد؟

فرمود:من حجّت خدا بر تو هستم اى اباصلت، من محمّد بن على مى‏باشم.

آنگاه به طرف اتاق پدر رفت، من هم همراه او رفتم، چون داخل اتاق شد، فرمود: تو هم داخل شو، ديدم چشم امام به او افتاد، او را در بغل گرفت و با او سخن گفت ديدم رنگ حضرت زرد شد و لبهاى آن حضرت سفيد گشت مانند برف، محمّدبن‏على لبهاى پدر را بوسيد آنگاه فرمود:

اباصلت برو آب را حاضر كن، گفتم اينجا آب نيست، فرمود: برو در آن اتاق هست، رفتم ديدم آب موجود است، تعجب كردم تا برگشتم ديدم امام‏(ع)از دنيا رفته، حضرت فرمود: تو آب بريز من غسل مى‏دهم، بعد حنوط كرد و كفن نمود و نماز خواند.

* تفقّد امام‏(ع)از خدمتكاران در آخرين لحظات عمر

اباصلت مى‏گويد؛ امام رضا(ع)چند روز در حال بيمارى به سر برد و پيوسته اثر زهر در بدنش بيشتر مى‏شد، در آخرين لحظات عمر كه حضرت لحظه به لحظه بيهوش مى‏شد در يكى از لحظات به ياسر خادم فرمود: آيا خدمتگزاران و پيشخدمتان غذا خورده‏اند؟

ياسر گفت: تمام خدمتگزاران و زن و بچه‏ها بخاطر شما ناراحت و در حال گريه به سر مى‏برند، با اين حال چگونه مى‏توانند غذايى بخورند؟!

در همين حال، حضرت نشستند و دستور دادند سفره بياورند و از تمام خدمتگزاران يكى بعد از ديگرى تفقد و دلجويى نمودند، همين كه از غذا خوردن فارغ شدند، فرمود غذا را نزد خانم‏هاى منزل ببرند، در همين حال كه از شدت درد به سختى ناراحت بود از اظهار آن خويشتندارى مى‏كرد تا هنگام غذا موجب ناراحتى كسى نشود و غذا برايشان گوارا گردد.

* تدفين بدن مطهر امام رضا(ع)

مأمون يك شبانه روز شهادت آن حضرت را پنهان كرد، سپس به نزد محمّد بن جعفر -عموى آن حضرت- و گروهى از خاندان ابوطالب كه در خراسان بودند، فرستاد، چون حاضر شدند خبر شهادت آن حضرت را به آنها داد و -بر حسب ظاهر- گريه كرد و بى تابى از خود نشان مى‏داد و جنازه‏ى آن حضرت را سالم به آنها نشان داد.

صبح روز بعد، مردم اجتماع كردند و فريادها و صداهايشان به گريه بلند بود، به همديگر گفتند، آن حضرت به حيله‏ى مأمون كشته شده است، مأمون احساس خطركرد و به عموى حضرت رضا(ع)گفت: برو به مردم بگو، جنازه‏ى آن حضرت امروز تشييع نمى‏شود، محمد بن جعفر پيام مأمون را به مردم رسانيد، مردم پراكنده شدند و آن حضرت شبانه بدون تشييع مردم غريبانه به خاك سپرده شد.

در كتاب "الوقايع والحوادث" نوشته‏ى جناب آقاى محمد باقرملبوبى نقل شده است؛ پس از شنيدن خبر شهادت امام‏رضا(ع)، مردم طوس از زن و مرد با ديده‏ى گريان و ناله‏هاى سوزان در تشييع جنازه‏ى حضرت شركت نمودند، هنگامى كه بدن مطهر حضرت به روستاى نوقان -روستاى بزرگ از روستاهاى طوس بوده است- مى‏رسد، زنان پارساى نوقان، عروسان حجله نشين با گريه و زارى از همسران خود تقاضا كرده اجازه دهند در تشييع جنازه شركت نمايند، برخى از بانوان از مهر خود گذشته و به همسران خود بخشيدند تا اجازه‏ى شركت در تشييع جنازه را به دست آورده و به جمع شركت كنندگان بپيوندند.

*توصیه‌هایی از آیت الله بهجت (ره) برای زیارت امام رضا (ع)

زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا (ع) اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید:"أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟"به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت (ع) به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء (ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین (ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

زیارت امام رضا (ع) از زیارت امام حسین (ع) بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین (ع) می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا (ع) می‌آیند.

بسیاری از حضرت رضا (ع) سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،هم همین طور ، کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.

ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا(ع) خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه (س) را در خواب دید که به وی فرمود:

"غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!" ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

همه‌ی زیارتنامه‌ها مورد تایید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام (ع) بشمرید. حضرت (ع) می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا (ع) به کسی فرمودند:"از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!"

کسی وارد حرم حضرت رضا (ع) شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین (ع) را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان (عج)رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان(عج) می‌باشد.

در همین حرم حضرت رضا (ع) چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رویا دید که به حرم حضرت رضا (ع) مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم (ع) از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا (ع) را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم (ع) از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا (ع)را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا (ع) وفات کرده است؟

* شعر

آمدم ای شاه، پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجأ درماندگان

دور مران از در و، راهم بده

ای گل بی خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان سوز به آهم بده

لشگر شیطان به کمین من است

بی کسم ای، شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری، یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی

جمله ی حاجات مرا هم بده

"حبيب چايچيان"(حسان)

 

منبع- شبکه قرآن و معارف سیما